تکــــــمله

دَلقِ ما بود که در خانه‌ی خَمّار بماند

تکــــــمله

دَلقِ ما بود که در خانه‌ی خَمّار بماند

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

دارم خودم را عادت می دهم که که آدم های اطرافم را فراموش نکنم. حتی آنهایی که فراموشم کرده اند. هر از چند گاهی لیست تلفن موبایلم را بالا و پایین می کنم و یا توی تلگرام عکس هایشان را نگاه می کنم. کمی تصویر هایشان را توی ذهنم می آورم و بعد اگر حوصله داشته باشم خبری از احوالاتشان می گیرم. نمی دانم برای چه؟! صرفا احساس می کنم آدم های گذشته ام را نباید دور بریزم.
امروز رسیدم به عکس "میم "  تصاویرش آمد توی ذهنم. بعد از دانشگاه کمتر دیده بودمش. فقط از بچه های دانشگاهشان جویای احوالش بودم. این دفعه با تصاویر ذهنی ام یک مشکلی داشتم.  تصاویرش صدا نداشت. این بدترین نقطه ایست که درباره یک فرد زنده متصور می شوم. وقتی صدای یک نفر را فراموش می کنم یعنی دارد از ذهنم می رود. صبر نمی کنم. برای هفته بعد قراری می گذارم که ببینمش؛ که صدایش توی ذهنم برگردد. 
یاد صدا های فراموش شده می افتم. آدم هایی که حالا نمی توانم هیچ جوره از زیر خاک بیرون بیاورمشان. صداهایی که عهد کرده بودم هیچ وقت فراموششان نکنم. چه کنم که فراموش کردنشان دست خودم نبود. تصویر هایشان بدون صدا توی ذهنم حرکت می کند و این دقیقا همان جاییست که هستی به من می فهماند که دیگر آنها را از دست داده ام. 
پ.ن : پیش خودم آرزو می می کنم کاش در این عصر تکنولوژی لااقل فیلمی به صورت کاملا اتفاقی به دستم برسد که صدایشان را در ذهنم تازه کند. خسته ام از این تصاویر بی صدا ....
  • حاج باقر

محرم تمام می شود. مثل تمام محرم هایی که گذشت. امسال بار ها فکر می کردم که حسینِ من کیست؟ حسینِ من برای چه قیام کرد؟ برای چه شهید شد؟ حالا که همه چیز تمام شده، قرار است چه چیزی از حسین برای من باقی بماند؟ با هرکسی حرف می زنم تفاوت هایی با من دارد. هرکسی در ذهن خودش ،طبق شنیده ها و خوانده هایش، یک حسین ساخته. نمی دانم چند حسین را در بین مردم می توان یافت. حسینی که برای شفا گرفتن است. حسینی که برای گریه کردن است. حسینی که برای اعتراض کردن است. حسینی که اصلاح طلب است. حسینی که اصول گراست. حسینی که مذاکره کننده است. حسینی که با دشمن دست نمی دهد. حسینی که عدالت خواه است. حسینی که صلح طلب است. حسینی که جنگجو است. یا حتی حسینی که برای نذری گرفتن است......

شروع می کنم به کتاب خواندن.انگار مشکل فقط برای روزگار ما نیست. 1400 سال است علما هر کدام یک حسین را فهم کرده اند و هر کدام یک هدف را برایش متصور شده اند. ولی مشکل در روزگار ما چیز دیگری است. ما در میانه میدان جنگ قدرت ها هستیم. جنگی که هر طرف دارد می کوشد تا حسین خودش را به جامعه معرفی کند؛ یا بهتر بگویم حسین راب رای خودش بکند. نمی دانم کدام حسین را باید بپذیرم،حسینِ حوزه و روضه یا حسینِ روشنفکران، حسینِ چپ یا حسینِ راست.نمی دانم فقط من هستم که در این دو راهی ها مانده ام یا هستند کسنی که مثل من گیج شده اند. حس می کنم خیلی هم نباید تعدادمان زیاد باشد. با رسانه ای مواجه هستیم که فقط یک حسین را معرفی می کند. به لیست سخنرانان تلویزیون نگاه می کنم؛به موضوعات سخنرانی هایشان. فضای کلی سخنرانی ها حُب اهل بیت است،بیان فضایل امام است، بحث ولایت است. موضوعاتی که بیشتر برای گریه کردن است تا فکر کردن و نمی دانم سوال هایی که برای من مطرح شد، برای کسی که فقط به تلویزیون دسترسی دارد هم مطرح می شود؟

به جامعه نگاه می کنم. سعی دارم بعد از این حجم انبوه از از هیئت ها و سخنرانی ها و این سینه زنی ها و دسته ها، تغییری در جامعه ببینم. ده روز همه جا سیاه پوش می شود. مردم نذری می دهند. آمار می گوید جرم کمتر می شود. به اصطلاح خودمان شور حسینی همه جا را می گیرد.اما بعد از آن ده روز انگار همه چیز تمام می شود. باور نمی کنم حسین قیام کرده باشد برای اینکه الگویی ده روزه باشد! احساس می کنم حسینی که به جامعه معرفی می شود با حسین حقیقی فاصله دارد! حسینِ حقیقی باید درمانگر جامعه باشد. حسینِ حقیقی باید راهنمای من در این سردرگمی ها باشد؛ باید هویت بدهد؛ باید اندیشه بسازد. درست همان کاری که در بحبوحه انقلاب انجام داد. این حسین بود که هویت داد،حسین بود که جوانان را از سردرگمی نجات داد و راهنمایی کرد و در آخر فهماند که باید خودشان . جامعه شان را عوض کنند. حسین درسی بود برای یک جامعه؛ از خمینی روحانی و شریعتی روشنفکر گرفته تا گلسرخی مارکسیست. و تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل...

نگاه می کنم؛ جستجو می کنم؛ ولی نمی یابم. از این حسین در جامعه من خبری نیست. نمی دانم آن حسینی که جامعه شفا می داد چه شد؟ نمی دانم چرا بعد از انقلابِ حسینی، حسینِ انقلابی را پای منبر ها و روضه ها سربریدند......

  • حاج باقر