تکــــــمله

دَلقِ ما بود که در خانه‌ی خَمّار بماند

تکــــــمله

دَلقِ ما بود که در خانه‌ی خَمّار بماند

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

دندان پزشکی از آن کابوس های بچگی است که هنوز هم همراهم مانده. حتی فکر کنم آن روز ها کمتر می ترسیدم. یک جور هایی الان آلرژی هم پیدا کردم. آلرژی به صدای منحوس مته و دوستان! دندان پزشکی از آن جاهایی است که  یک نفر به صورت آگاهانه بر تو غالب می شود و تحقیرت هم می کند. دلیل دارم برای حرفم. اینکه دست یک نفر تا آرنج برود داخل حلق آدم و موقعی که داری درد می کشی حتی نتوانی صدایت را بلند کنی اسمش تحقیر است. تنها کاری که می توانی بکنی این است که کمی اخم کنی. و دندان پزشک هم می بیند و به کارش ادامه می دهد. یکجوری انگار قساوت هم دارند این قوم! قصاب ها هم موقع قربانی کردن گوسفند، کار را سریع تمام می کنند که حیوان کمتر درد بکشد و البته حق فریاد زدن را در آن لحظه هم برای گوسفند قائل هستند.جراح ها هم که بیهوش می کنند که شاهد درد و رنج مریض نباشند. اما دندان پزشک ها با هزار جور لوله و گیره و... توی دهن آدم را پر می کنند و جوری تا آرنج مبارک را داخل فرو می برند که آدم گمان می برد داخل دندانش چاه حفر شده. ناگفته نماند که مشاهده شده گاها سر خود را نیز داخل دهان بیمار می کنند تا مبادا به دکتر چشم پزشک مراجعه کنند.

پ.ن: بغض و عداوت درون متن متناسب با درد دهانم پس از اتمام بی حسی  است. 

پ.ن2: با این حال اگر نباشند درد بیشتری باید کشید. مشکل دقیقا اینجاست:دوست نداشتن آدم هایی که بودنشان لازم است!

  • حاج باقر

دنیا

۱۲
آبان

پیرمرد پشت بلند گو داد می زد:"آخه این دنیا چی داره که مثل سگ سرش دعوا می کنیم ؟! باز هم صد رحمت به سگ که حداقل وفا داره!"

این همون دنیایی که علی(ع) نیم نگاهی هم بهش نداشت. آن قدر که حتی حکومت در آن از آب بینی بز  و استخوان خوک در دست جذامی و برگ جویده ای که در دهان ملخ نیز برایش بی ارزش تر بود. بعد ما.....

نفست گرم حاج آقای امجد

  • حاج باقر